سلام بر حسین که خود ، شهید شد و فرزندانش هم ، سلام بر آنها که در بیابانها به خاک افتادند و از وطن دور افتادند و بی کفن دفن شدند ، آنان که نوای جاودانه عشق الهی سر دادند ، سلام بر سرهای جدا شده از بدن که هیچ گناهی نداشتند به جز پاکی و صفا .
سلام بر حسین ، سلام بر آن محاسن تو که از خون رنگین شده اند ، بر آن گونه ات که بر خاک افتاد و بر آن سرت که بر بالای نیزه ها رفت ، در اوج تنهایی و مظلومیت .
سلام بر حسین ، سلامی از من که غمگین و سوگوارم در مصیبت تو و اشک از غم ستمی که بر تو روا شد ، بر دیدگانم جاری است و همواره بر تو شیفته ام و فروتن .
و سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر که جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیکم بن طفیل طایى» را لعنت کند.
و سلام بر اولین شهید هیئت محبین الائمه، شهیدی که می توانست همانند بسیاری از هنرمندان مثلا روشنفکر، در کنار خانواده خود بنشیند و به جای پرداختن به ظلمی که در برابر مردم سوریه می رود، دست به سیاه نمایی از وضعیت کشور بزند و بگوید ما را چه به سوریه و لبنان! اما هادی می دانست که اگر صدای مظلومی را بشنود و بدان پاسخ ندهد، مسلمان نیست. برای همین رضوانه سه ساله اش را گذاشت و به سوریه رفت.
آری، حقیقت هم همین است. در باغ شهادت همواره به سوی مردان خدا باز است. هادی باغبانی ثابت کرد که در این روزگار وانفسا نیز می توان شهد شهادت را نوشید و به قافله اولیاءالله و شهدا ملحق شد.
حالا دیگر "رضوانه ی" سه ساله "هادی" نیز مانند "رقیه ی" سه ساله "حسین" علیه السلام یتیم شده است. دست بر قضا باز هم بدترین مردمان شام موجب یتیم شدن دختر سه ساله ای دیگر شده اند! گویا این سنت "بدترین" مردم آن دیار است که همواره "بهترین ها" را انتخاب می کنند و به شهادت می رسانند.